فرجام خیراللهی
* پ.ن : مصرعی از سید مهدی موسوی
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به دَرم
که به دیوار و درش، تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه ی معشوقه ی خود میگذرم...
استاد شهریار
*سیزدهتون مبارک...
+ میدونم از اول هم چیزی خوب نبوده! ولی...
ولی قرار نبود از اینی که هست بـَـــد تر بشه...
چرا همه چی بهم ریخته...
آخه خدا جون؟! بَسـَّم نیست؟!
پی نوشت: منو که میشناسین، دوس ندارم وقت خداحافظی غصه دار نشون بدم خودمو!
ولی نمیشه،نمیزارن...
آپ های آخرمه قبلِ غیب شدنِ 2 سالم! دوس نداشتم اینجوری تموم کنم...
تورو خدا واسم دعا کنین، شما پا در میونی کنین، بِش بگین آسون بگیره واسم...!
مسیرِ ما جداست از
هم
تو با عشقت قدم رو برف
به یادت با همیم بازم
من و ساز و یه دنیا حرف...
"حسین ترابی"
چرا دوری ازم؟ انگار...
دیگه با شونه هام قهری
تمومه دلخوشیم اینه
هنوزم توی این شهری...!
سعید.م
+ همین...
پی نوشت:
به قول یاسر بینام:
من اون بچه پرو ایم که روش کَم نمیشه
ولی الان، بدجوری درگیر زندگیشه...
دعام میکنین...؟!