سیــــــــزده
سیــــــــزده

سیــــــــزده

صبر

حالِ پیر مرد تنهایی رو دارم که رو یه نیمکت سرد گوشه پارک نشسته و در حال روزنامه خوندنه و گاهی هم زیر چشمی به معشوقه‌ی جونی‌هاش نگاه میکنه که داره با نوه‌ش که هم اسم با پیره مرده‌س بازی میکنه...! 

همونقدر خسته...همونقدر چروک...


پ.ن؛ خیلی خوبه آدم فراموشکار باشه...


زمین و زمان را عقب برنگردان

تحمل ندارم دوباره به قرآن...

#علی_آذر