نوشته بود؛
صبح شنبه، نبودی...
غروب جمعه، نبودی...
وسط هفته، نبودی...
روز تولدم، نبودی...
بارون اومد، نبودی. برف اومد، نبودی. تنها موندم، نبودی...
تو، همش نبودی. همش نیستی... همش...
(حالا تصور کن داری متن رو میخونی و چاوشی داره با صدای خَش دارش،زیر لب میگه؛ )
هنوزم اون شبای گریهی مَستی رو یادم هست
کُجا موهاتو وا کردی، کُجا بَستی رو یادم هست
تو حَق داری اگه رفتی... اگه، حرفامو یادت نیست
ولی من اینکه گفتی، عاشقم هستی رو یادم هست...
«وقتی نیستی هیچی قشنگ نیست، دست و پا زدن الکیه... »