سیــــــــزده
سیــــــــزده

سیــــــــزده

نذر!

«نشستم دارم سیگار میکشم عکس دوتا سایه میفته رو دیوار یدفعه میپرن جلوم»

نعیم +هوووووو

من -زهر مار

+نترسیدی؟بی ذوق! سحر بیا بریم گفتم این شکل آدمیزاد نیستا! 

-آی کیو سایت افتاد رو دیوار خب!

«دوتایی میزنن زیر خنده،نگاشون میکنم یه پک محکم میزنم به سیگارمو دودشو ول میکنم تو هوا و جفتشون گم میشن توی دود»

+چیزی شده؟

-نه،چطور؟

+آخه امشب بی حالی،نه شوخی ای نه خنده ای،الانم که دود!

-نه چیزی نیس

+دروغ نگو! یادمه در مورد دود بهم چی گفته بودی! 

-حوصله ندارم، چیزی نیس

+خب بگو شاید تونستیم کاری کنیم

-آخه از شما دو تا جوجه طرحی چه کاری بر میاد؟

سحر ++خیلی کارا

-مثلا؟!

++مثلا گوش دادن

-نه دم شما گرم

+خب بگو دیگه

-هیچی سیاوشی اذیتم میکنه،نه میاره همش، نمیزاره کارم درس شه!

+خب برو باهاش حرف بزن

++راس میگه برو پیشش باهاش صحبت کن

-اون حرف حالیش نمیشه که،نشنیدین امروز چکار کرد؟ 

+نه،ولی برو باهاش منطقی حرف بزن،اینجا خیلیا چشم ندارن ببیننتا

-چرا؟مگه خون کردم؟جز اینکه حرف حق زدم؟ 

+دینگ دینگ،اینجا حرف حق مثه فحشه واسشون سعید جان

- اصن شما بگین چکار کنم

++ مگه تو سید نیستی؟یه بار رو بزن بهشون!

+منی که سید نیستم کلی نذر کردم،نمیگم همش حل شد اما خیلی جواب گرفتم

-برین بابا شما دیونه این،کی حرف منو گوش میده

++راس میگه دیگه مگه نپرسیدی چکار کنم؟ اینم راهش، تو دلت نذر کن و صبح زود هم  از همینجا برو پیش سیاوشی و بشین باهاش حرف بزن ببین چه پدر کشتگی ای باهات داره، خدا بزرگه حل میشه

+به اسمم قسم اگه از ته دلت بخوای ازش بهت میده، شک نکن

-تو که نعیمی!

«دوتایی میزنن زیر خنده و نعیم میگه»

+بیشعور اسم خودمو میگم نه فامیلیم:)) 

-خا،حالا برین بزارین کوفتو بکشم و بیام

++میمیری بدبخت،انقد نکش

«نعیم لبخند میزنه و سرشو میندازه پایین،منتظر میمونن سیگارم تموم بشه و با هم میریم سمت اورژانس» 


پی نوشت:  اسمتو قسم خوردنا... آبرومو نبری...! تو که هوای همه رو داری، نمیخوام قسمت بدم ولی هوای منو هم داشته باش، خب؟ 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد