«نشستم دارم سیگار میکشم عکس دوتا سایه میفته رو دیوار یدفعه میپرن جلوم»
نعیم +هوووووو
من -زهر مار
+نترسیدی؟بی ذوق! سحر بیا بریم گفتم این شکل آدمیزاد نیستا!
-آی کیو سایت افتاد رو دیوار خب!
«دوتایی میزنن زیر خنده،نگاشون میکنم یه پک محکم میزنم به سیگارمو دودشو ول میکنم تو هوا و جفتشون گم میشن توی دود»
+چیزی شده؟
-نه،چطور؟
+آخه امشب بی حالی،نه شوخی ای نه خنده ای،الانم که دود!
-نه چیزی نیس
+دروغ نگو! یادمه در مورد دود بهم چی گفته بودی!
-حوصله ندارم، چیزی نیس
+خب بگو شاید تونستیم کاری کنیم
-آخه از شما دو تا جوجه طرحی چه کاری بر میاد؟
سحر ++خیلی کارا
-مثلا؟!
++مثلا گوش دادن
-نه دم شما گرم
+خب بگو دیگه
-هیچی سیاوشی اذیتم میکنه،نه میاره همش، نمیزاره کارم درس شه!
+خب برو باهاش حرف بزن
++راس میگه برو پیشش باهاش صحبت کن
-اون حرف حالیش نمیشه که،نشنیدین امروز چکار کرد؟
+نه،ولی برو باهاش منطقی حرف بزن،اینجا خیلیا چشم ندارن ببیننتا
-چرا؟مگه خون کردم؟جز اینکه حرف حق زدم؟
+دینگ دینگ،اینجا حرف حق مثه فحشه واسشون سعید جان
- اصن شما بگین چکار کنم
++ مگه تو سید نیستی؟یه بار رو بزن بهشون!
+منی که سید نیستم کلی نذر کردم،نمیگم همش حل شد اما خیلی جواب گرفتم
-برین بابا شما دیونه این،کی حرف منو گوش میده
++راس میگه دیگه مگه نپرسیدی چکار کنم؟ اینم راهش، تو دلت نذر کن و صبح زود هم از همینجا برو پیش سیاوشی و بشین باهاش حرف بزن ببین چه پدر کشتگی ای باهات داره، خدا بزرگه حل میشه
+به اسمم قسم اگه از ته دلت بخوای ازش بهت میده، شک نکن
-تو که نعیمی!
«دوتایی میزنن زیر خنده و نعیم میگه»
+بیشعور اسم خودمو میگم نه فامیلیم:))
-خا،حالا برین بزارین کوفتو بکشم و بیام
++میمیری بدبخت،انقد نکش
«نعیم لبخند میزنه و سرشو میندازه پایین،منتظر میمونن سیگارم تموم بشه و با هم میریم سمت اورژانس»
پی نوشت: اسمتو قسم خوردنا... آبرومو نبری...! تو که هوای همه رو داری، نمیخوام قسمت بدم ولی هوای منو هم داشته باش، خب؟