سیــــــــزده
سیــــــــزده

سیــــــــزده

سیزده...

راه را بر نفس پُلُم کردم
زندگی در تنم که تعطیل است
سفره را با سکوت می چینم
سال هایم بدون تحویل است

مادرم آرزو های خوبی داشت
در جوانی پیر پسر شده ام
دخترِ طالع های نحسم باش
* « سیزده های در به در شده ام »

                        فرجام خیراللهی

* پ.ن : مصرعی از سید مهدی موسوی



سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به دَرم

که به دیوار و درش، تازه کنم عهد قدیم

گاهی از کوچه ی معشوقه ی خود میگذرم...


استاد شهریار


*سیزدهتون مبارک...

 

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز

من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام

جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم

منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی

هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم

پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت

پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر

عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم

هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود

که به بازار تو کاری نگشود از هنرم

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم

گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم

تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس

خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم

از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر

شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم

خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت

شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم

استاد شهریار

نظرات 2 + ارسال نظر
سارا شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 12:26

سیزده از ابتدا سیزده نبود
بعد از رفتن تو به غربت رسید
همه ترکش گفتند
زمین و زمان تردش کردند و نحسش نامیدند
سیزده ، غریب شد
سیزده ، به در شد
سیزده ، تنها شد
سیزده ، شکست …!!
سیزده در نهایت
شعر شد
س
ی
ز
د
ه
سیزده منم
بعد از آنکه تو رفتی …

(بهنام علامی)

+ تمام اتفاقات بد و شومت به در سعیدجان

مرسی سارا...

7113 شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 18:22

هعییییییی ... :(

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد