رفتی با اونی که واسه داشتنت سختی ندید
کی مثه من روی دوشِش غصه ی تو رو کشید
از ته دلم میگم بی معرفت خیلی بَدی
حرفایی که آرزوم بود بشنوم به اون زدی
حالا من موندم چه جوری از خجالتت دَرآم
خنده ای که واسه اون کردی تو کِی کردی برام
واسه من فرصت نداشتی چرا دائم پیششی
چرا پس دستاتو از دستای اون نمی کشی
چرا پس اونو یه لحظه از خاطرت نمی بری
این حَسودی نیست به قرآن خیلی از اون سرتری
. . . یعنی یادشه اون روزا
یا بیا به عشق اون روزا بازم بِمون پیشم
یا بذار اونم بره من دارم عقدِه ای میشم
انقدَر سرِت به زیر بود واسم دست تِکون ندادی
انقَدر بزرگی کردی که دیدم واسم زیادی
قایق قدیمی بودم دلتو دادی به کشتی
از کنار قایق من با گذشت بودی گذشتی
واسه من فرصت نداشتی چرا دائم پیششی
چرا پس دستاتو از دستای اون نمی کشی
چرا پس اونو یه لحظه از خاطرت نمی بری
این حسودی نیست به قرآن خیلی از اون سرتری
انقدَر حرفامو خوردم دلم از دستت پُره
میرم و عاشق میشم شاید بهت بر بخوره
بی تو این دل چقد غریبه
هنوزم تنهاترینه
آره تو راست میگی قِسمت همین بود
قسمت من از اولم رنگ چشمای تو بود
انقدر حرفامو خوردم دلم از دستت پره
میرم و عاشق میشم شاید بهت بر بخوره
ــــــــــــــــــ
+ :)
بــــــــــــمون...
دل من فقط به بودنت خوشه...
من و فکر رفتن تو میکشه...
خدایا...
کاش اعتـــــرافـــــ می کردی
که جهنمی در کار نیستـــــ ..
برای مــــا
همین روزهــــای برزخی زمین کافی ستــــــ...
آنقــــــــــــدر، فریـــ ـ ــــاد هایــــم را، سکـ ــ ــــوت کرده ام،




.
.
.
که اگـــــر به چشمـــانم بنگرید، کـــــ ــ ـــر میشوید....
سعید دلم...
چـــــــی شدی داداش؟!
++ حرفاتو بزن تو دلت نمونه
پ.ن : آره خیلی ...
حالا رفت ؟
نه...البته هنوز نه...
جدی گفتم ها حرفاتو بزن دق میکنی
بیخیال
قالب وبت چرا اینجوری شده ؟
چجوری؟
انقدر گفتی بیخیال اینجوری شدی دیگه
شاید نت من دوباره قاطی کرده
+ دیروز اینجوری نبود قالبت
بیخیال...
+احتمالأ!
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یک ریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک
چک
چک
چک
چکار با پنجره داشت؟!
فکر من وتو خرابه دیگه تقصیر بارون و پنجره نیس
سلام داداش سعید ، در چه حالی؟؟؟ فراموشت نکردم آدرستو نداشتم تو هم که فقط ب مخاطبای خاص آدرس میدی
اما حالا نوشته هاتو میفهمم
یادته قبلاً بهت میگفتم دیونه ای؟؟؟
بالاخره اتفاق می افته , یه روزه ابری با یه نم بارون یه پیاده رو با برگای خشک یه احساس ِ بی حسی ! اوجش یه بارون شدیدو یه چمن , خوابیدنو خیس شدن ...!!!
هواییه بارونم
سلام داداش
چه کنیم دیگه!
به،پس خسته نباشی،خوش اومدی توجمع خٌل و چلا
رابطه ته کشید،
بی آنکه به مقصدی رسیده باشیم.
دور زدن ممنوع بود
تو دور زدی
من جریمه شدم...
باز انتهای کوچه خیال را انگشت می کشم
یادم آمد
آنروز باران آخرین انگشت را کشید برآرزوهایم
درست مثل انگشتی که بر ته ظرف می کشند
مرسی
مستیم دیگه دردمنو دوانمیکنه...
دنیا" بازیهایت را سرم در آوردی…
گرفتنیها را گرفتی… دادنیها را ” ندادی "
حسرتها را کاشتی… زخمها را زدی …
دیگر بس است… چیزی نمانده...
بگذار آسوده بخوابم …
"محتاج یک خواب بی بیدارم...
خستگیش موند به تنم،این همه راه اومدم
دوباره ندیدمت بـــــــــــــــدم اومد از خودم
صدای قلب او را میشنید ...
امید داشت طنین عشق از آن به گوش رسد ،
اما صدای بیگانه ای را از قلبش شنید !
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ...
خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ...
خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد !
گناه تنها کردار زشت نیست ...
گناه میتواند ذهن هوس آلود باشد !
خیلی قشنگ بود داداش