یه روزی...

. . . . شنبه 19 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 00:06

یه اتوبان شلوغ....

دوتا ماشین...✔✘✔

من و پایه خل بازیام...✔✘✔

گاز...✔✘✔

دنده 5،4،3،2،1....✔✘✔

بین ماشینا...✔✘✔

سرعت...✔✘✔

جنون...✔✘✔

یه اشتباه...✔✘✔

برخورد...✔✘✔

صدا...✔✘✔

دود...✔✘✔

آتیش...✔✘✔

خون...✔✘✔

پلیس...✔✘✔

آمبولانس...✔✘✔

بیمارستان...✔✘✔

اطاق عمل...✔✘✔

شوک...✔✘✔

خط صاف...✔✘✔

شوک...✔✘✔

یه خط صاف...✔✘✔

یه بوق ممتد...✔✘✔

یه ملافه ی سفید...✔✘✔

سردخونه...✔✘✔

قبرستون...✔✘✔

سر خاک...✔✘✔

صدا...✔✘✔

اشک...✔✘✔

جیغ...✔✘✔

گریه...✔✘✔

پایان شیطنت هام......؟!؟! اینبار بدون من با خاطراتم .......هه

و من،زیر خاک،تنها...◇◆◇
پایان من....!●●●اون روز دیگه خودت بزن به سلامتی خودت و خاطراتم.

…

7113 شنبه 19 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 00:39

:)
...

سارا دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 21:45

واسه خط آخرت باید تو رو زد ：/

بی خی آل…

سارا پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 22:33

بهتری ؟

اینو تازه الان دیدم!
*93.7.29

آیناز سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 20:28

سلامی به گرمی هرم نفسهای خسته زیباست به اندازه دیدگاهت کاش میدانستیم این مرگ این چنین زیباست که هیچ بازگشتی دران هویدا نیست می ماند بین بودن ونبودن کاش بازگشتی برای دیدار مردگان بود دلتنگتونم

کاش…!
مرسی

سارا جمعه 16 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 21:43

سلام , عزاداریت قبول

مرسـی.
همچنین...

artin شنبه 17 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 02:04 http://mikadecity

سلام داداش خوبی ؟
خیلی وقته نیومده بودم نت گردی دلم برا نوشتهات تنگ شده بود بلاگم مسدود شده
این شماره فقط مال واتساپمه 09173631769
اینم آیدی اینیستا artin_saeedi
منتظرتم