سیــــــــزده
سیــــــــزده

سیــــــــزده

قایق

 



رفتی با اونی که واسه داشتنت سختی ندید

کی مثه من روی دوشِش غصه ی تو رو کشید

از ته دلم میگم بی معرفت خیلی بَدی

حرفایی که آرزوم بود بشنوم به اون زدی

حالا من موندم چه جوری از خجالتت دَرآم

خنده ای که واسه اون کردی تو کِی کردی برام

 

واسه من فرصت نداشتی چرا دائم پیششی

چرا پس دستاتو از دستای اون نمی کشی

چرا پس اونو یه لحظه از خاطرت نمی بری

این حَسودی نیست به قرآن خیلی از اون سرتری

 

. . . یعنی یادشه اون روزا

یا بیا به عشق اون روزا بازم بِمون پیشم

یا بذار اونم بره من دارم عقدِه ای میشم

انقدَر سرِت به زیر بود واسم دست تِکون ندادی

انقَدر بزرگی کردی که دیدم واسم زیادی

قایق قدیمی بودم دلتو دادی به کشتی

از کنار قایق من با گذشت بودی گذشتی

 

واسه من فرصت نداشتی چرا دائم پیششی

چرا پس دستاتو از دستای اون نمی کشی

چرا پس اونو یه لحظه از خاطرت نمی بری

این حسودی نیست به قرآن خیلی از اون سرتری

 

انقدَر حرفامو خوردم دلم از دستت پُره

میرم و عاشق میشم شاید بهت بر بخوره

 

بی تو این دل چقد غریبه

هنوزم تنهاترینه

آره تو راست میگی قِسمت همین بود

قسمت من از اولم رنگ چشمای تو بود

انقدر حرفامو خوردم دلم از دستت پره

میرم و عاشق میشم شاید بهت بر بخوره

 

 ــــــــــــــــــ

+ :)

بــــــــــــمون...

دل من فقط به بودنت خوشه...

من و فکر رفتن تو میکشه...

نظرات 15 + ارسال نظر
مهدی صفدری دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:32 http://mehdisafdari.blogfa.com

خدایا...

کاش اعتـــــرافـــــ می کردی

که جهنمی در کار نیستـــــ ..

برای مــــا

همین روزهــــای برزخی زمین کافی ستــــــ...

مهدی صفدری دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:33 http://mehdisafdari.blogfa.com

آنقــــــــــــدر، فریـــ ـ ــــاد هایــــم را، سکـ ــ ــــوت کرده ام،
.
.
.
که اگـــــر به چشمـــانم بنگرید، کـــــ ــ ـــر میشوید....


سعید دلم...

چـــــــی شدی داداش؟!

سارا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:46

++ حرفاتو بزن تو دلت نمونه
پ.ن : آره خیلی ...

سارا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:50

حالا رفت ؟

نه...البته هنوز نه...

7113 سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 19:11

سارا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 20:25

جدی گفتم ها حرفاتو بزن دق میکنی

بیخیال

سارا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 20:27

قالب وبت چرا اینجوری شده ؟

چجوری؟

سارا چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:36

انقدر گفتی بیخیال اینجوری شدی دیگه

+ دیروز اینجوری نبود قالبت شاید نت من دوباره قاطی کرده

بیخیال...
+احتمالأ!

مهدی صفدری پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:26 http://mehdisafdari.blogfa.com

دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یک ریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک
چک
چک
چک
چکار با پنجره داشت؟!

فکر من وتو خرابه دیگه تقصیر بارون و پنجره نیس

آرتین یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 18:50 http://mikadecity.blogsky.com/

سلام داداش سعید ، در چه حالی؟؟؟ فراموشت نکردم آدرستو نداشتم تو هم که فقط ب مخاطبای خاص آدرس میدی
یادته قبلاً بهت میگفتم دیونه ای؟؟؟ اما حالا نوشته هاتو میفهمم
بالاخره اتفاق می افته , یه روزه ابری با یه نم بارون یه پیاده رو با برگای خشک یه احساس ِ بی حسی ! اوجش یه بارون شدیدو یه چمن , خوابیدنو خیس شدن ...!!!
هواییه بارونم

سلام داداش
چه کنیم دیگه!
به،پس خسته نباشی،خوش اومدی توجمع خٌل و چلا

مهدی صفدری دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:18 http://mehdisafdari.blogfa.com

رابطه ته کشید،



بی آنکه به مقصدی رسیده باشیم.



دور زدن ممنوع بود



تو دور زدی


من جریمه شدم...

ماه مینا سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:42 http://mahemina.blogfa.com/

باز انتهای کوچه خیال را انگشت می کشم
یادم آمد
آنروز باران آخرین انگشت را کشید برآرزوهایم

درست مثل انگشتی که بر ته ظرف می کشند

مرسی

مهدی صفدری سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 19:54 http://http:/mehdisafdari.blogfa.com

مستیم دیگه دردمنو دوانمیکنه...

مهدی صفدری چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:33 http://mehdisafdari.blogfa.com

دنیا" بازی‌هایت را سرم در آوردی…

گرفتنی‌ها را گرفتی‌… دادنی‌ها را ” ندادی "

حسرت‌ها را کاشتی… زخم‌ها را زدی …

دیگر بس است… چیزی نمانده...

بگذار آسوده بخوابم …

"محتاج یک خواب بی‌ بیدارم...

خستگیش موند به تنم،این همه راه اومدم
دوباره ندیدمت بـــــــــــــــدم اومد از خودم

مهدی صفدری پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 00:38 http://mehdisafdari.blogfa.com

صدای قلب او را میشنید ...
امید داشت طنین عشق از آن به گوش رسد ،
اما صدای بیگانه ای را از قلبش شنید !
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ...
خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !

خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ...
خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد !
گناه تنها کردار زشت نیست ...
گناه میتواند ذهن هوس آلود باشد !

خیلی قشنگ بود داداش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد